این ماجرا که در یک پست لینکدین توسط بنیانگذار مذکور روایت شده، از جایی آغاز میشود که او برای یک «تور تجاری» به اروپا که توسط یکی از شرکتهای زیرمجموعه شناسا برگزار میشد، ثبتنام کرده و از طریق آنها برای دریافت ویزا اقدام میکند.
پس از صدور ویزا، به دلیل تغییر در برنامهها، این بنیانگذار امکان همراهی با تور در تاریخهای مقرر را از دست میدهد اما قصد داشته سفر را به صورت انفرادی انجام دهد. او تأکید میکند که موضوع را کاملاً مطابق با بندهای قرارداد فسخ، به صورت رسمی و مکتوب به اطلاع شرکت برگزارکننده رسانده است.
از تهدید به ممنوعالخروجی تا ابطال ویزا
به گفته این بنیانگذار، انتظار او یک تعامل حرفهای بوده، اما در کمال ناباوری با تهدیدهایی مبنی بر شکایت و ممنوعالخروجی مواجه میشود. اوج این اختلاف زمانی بوده که متوجه میشود شرکت شناسا با سفارت کشور مقصد مکاتبه کرده و این اقدام، نهایتاً منجر به ابطال ویزای او شده است.
این بنیانگذار با اشاره به اینکه شرکت برگزارکننده مدعی است تورهای تجاری را نه با هدف درآمدزایی بلکه برای توسعه اکوسیستم برگزار میکند، این رفتار را در تضاد با ادعای مذکور دانسته است.
زنگ خطری برای اکوسیستم
نویسنده این پست، با طرح سوالاتی جدی، این تجربه را زنگ خطری برای آینده روابط استارتاپ و سرمایهگذار در ایران خوانده است. او این سوال را مطرح میکند که یک استارتاپ چگونه میتواند به شریکی که از کوچکترین اهرم فشار علیه او استفاده میکند، اعتماد کرده و در ساختار سهامی، اختیارات کنترلی به او بدهد؟
او همچنین مرز بین نقش حمایتی یک سرمایهگذار خطرپذیر (VC) و تبدیل شدن آن به یک «دلال خدمات» را به چالش کشیده و این تضاد منافع را آسیبزا برای اعتماد در کل اکوسیستم دانسته است.
این بنیانگذار در پایان تأکید کرده که هدفش از به اشتراک گذاشتن این روایت، تخریب نیست، بلکه آغاز یک گفتگوی شفاف و ضروری درباره استاندارد رفتار حرفهای است و نظر سایر بنیانگذاران و سرمایهگذاران را در این باره جویا شده است.
دیدگاهتان را بنویسید