چرا اکثر استارتاپ‌ها شکست می‌خورند و کارآفرینان سریالی چگونه بر این شانس غلبه می‌کنند؟

براساس گزارش‌ها بیش از ۹۰٪ استارتاپ‌ها شکست می‌خورند. اما کارآفرینان سریالی نه به دلیل هوش یا شانس، بلکه به دلیل داشتن عادات و الگوهای تکرارشونده، از جمله «قصه‌گویی»، بر شانس غلبه می‌کنند.

اغلب تصور می‌شود که کارآفرینی یک میدان رقابت برابر است که در آن بهترین ایده‌ها و جاه‌طلب‌ترین افراد به اوج می‌رسند؛ مانند رویای آمریکایی که در آن مهم نیست اهل کجا هستید، شما هم می‌توانید موفق شوید.

اما واقعیت این است: بیش از ۹۰ درصد استارتاپ‌ها شکست می‌خورند. این آمار به تنهایی کافی است تا مانع از آن شود که کارآفرینان نوپای بی‌شماری، هرگز وارد گود شوند.

با این حال، برخی از کارآفرینان، آنهایی که بیش از یک بار این مسیر سخت را طی کرده‌اند، گویی قوانین را به چالش می‌کشند. کارآفرینان سریالی (Serial Entrepreneurs) اغلب موفق می‌شوند، نه به این دلیل که باهوش‌تر یا خوش‌شانس‌تر هستند، بلکه به این دلیل که «الگوها» را آموخته‌اند. آنها یک چارچوب ساخته‌اند. آنها می‌دانند چگونه شروع کنند، مقیاس بدهند، خارج شوند و دوباره تکرار کنند.

شانس‌ها وحشتناک هستند، اما تصادفی نیستند. طبق تحقیقات «دانشکده کسب‌وکار هاروارد» (Harvard Business School)، بنیان‌گذارانی که قبلا موفق بوده‌اند، شانس بسیار بیشتری برای تکرار موفقیت خود دارند تا بنیان‌گذاران بار اولی. با این حال، اکثر استارتاپ‌ها، حتی توسط بنیان‌گذاران باتجربه، باز هم شکست می‌خورند.

علت اصلی همیشه خود ایده نیست؛ بلکه «اجرا»، «زمان‌بندی» و ناتوانی در ساختن «خندق دفاعی» یا مقیاس‌پذیری کارآمد است. ایده‌ها همه جا هستند؛ این عمل به آنهاست که ارزشمند است.

اولین راز موفقیت: هر استارتاپ به یک «قصه» نیاز دارد

قبل از هر استخدام، پیچ‌دک (Pitch Deck) یا نمونه اولیه محصول، هر استارتاپ موفقی باید یک «داستان عالی» داشته باشد. داستان شما باعث می‌شود مردم باور کنند. داستان، یک ایده را به یک جنبش تبدیل می‌کند.

«کالین سی. کمپبل» (Colin C. Campbell)، نویسنده این مقاله، می‌گوید: «اگر نتوانید داستان خود را به گونه‌ای تعریف کنید که مردم مشتاق شنیدن شوند، هنوز آماده نیستید.» داستان، «چرا»ی شما را به «چرا حالا»ی بازار متصل می‌کند.

سرمایه‌گذاران قبل از خرید سهام، داستان‌ها را می‌خرند. کارمندان قبل از پیوستن به شرکت‌ها، به داستان‌ها می‌پیوندند. مشتریان داستان‌هایی را می‌خرند که در آنها احساسی ایجاد کند. یک داستان خوب، جاذبه ایجاد می‌کند؛ مشتریان، تیم‌ها و سرمایه را به مدار شما می‌کشاند.

ابر قدرت کارآفرین سریالی: تشخیص الگو

کارآفرینان سریالی از اشتباهات اجتناب نمی‌کنند؛ آنها سریع‌تر اشتباه می‌کنند، آنها را بی‌رحمانه تجزیه و تحلیل می‌کنند و سپس آنچه را که کار می‌کند، سیستماتیک می‌سازند. آنها در طول زمان، الگوها را تشخیص می‌دهند.

۱. موج (زمان‌بندی): هر استارتاپ موفقی بر یک «ابر روند» سوار است؛ خواه فناورانه باشد، اجتماعی یا نظارتی. اگر خیلی زود باشید، در جریان آب غرق می‌شوید. اگر خیلی دیر باشید، موج قبلا به ساحل برخورد کرده است.

۲. خندق (دفاع): یک محصول عالی کافی نیست. شما به دفاع‌پذیری از طریق برندسازی، ثبت اختراع، توزیع یا اثرات شبکه‌ای نیاز دارید.

۳. آزمون مقیاس: اگر کسب‌وکار شما نمی‌تواند بدون افزایش تصاعدی هزینه‌ها یا تعداد کارمندان رشد کند، این یک «تردمیل» است، نه یک «موشک».

روانشناسی برد و باخت مکرر

کارآفرینان سریالی چارچوب‌هایی دارند که شکست را کاهش می‌دهد. این یک فرآیند است، نه جادو. آنها صنعتگرانِ تکرار هستند.

حتی بهترین ضربه‌زنندگان بیسبال نیز بیشتر اوقات شکست می‌خورند. تفاوت این است که بنیان‌گذاران سریالی می‌دانند چگونه شکست بخورند. آنها از نقاط عطف در مراحل اولیه برای «محدود کردن ضررها» استفاده می‌کنند. آنها نقاط قوت مکمل را استخدام می‌کنند. آنها تیم‌هایی می‌سازند که در هرج و مرج رشد می‌کنند.

آنها داستان‌هایی می‌گویند که حتی در مواقع سخت نیز مردم را با انگیزه نگه می‌دارد. مهم‌تر از همه، آنها عاشق این مسیر هستند. اگر عاشق ایده و داستان خود نباشید، خیلی زود تسلیم خواهید شد. کارآفرینانی که شکوفا می‌شوند، خوش‌شانس‌ها نیستند؛ آنها قصه‌گویانی هستند که یاد گرفته‌اند زیر آب نفس بکشند، در حالی که دیگران هنوز در حال تقلا برای هوا هستند.

 

منبع

مطالب مرتبط

دیدگاه‌تان را بنویسید